سربازی از دوران های سخت و درعین حال شیرین زندگی آدماست سخت به خاطر تمرین های شدید جسمانی جهت بالا بردن آمادگی رزمی ودفاعی و شیرین به خاطر برخورد با افراد ی از طوایف مختلف با طرز فکر ومنش های گوناگون - یادگیری چیزهای جدید - یافتن دوستای خوب و . . .
خاطرات سربازی معمولا بخش بزرگی از خاطرات افراد رو شامل میشه که خیلی هم جذاب وشنیدنی هستن .
ما پس از آموزشی افتادیم بندر عباس و اونجا از بین حدود 200نفر ده نفرمون افتادیم آماد فنی من +علی تقی طاهونه و محمد صالحیپور(یزد) فلاح و زارع(ابرکوه) عباس پناهی.عسکر یارتوتونسیز.علی رضا تسبیحی .رضا امین نژاد و فرخ پناهیان(تهران) .
آماد فنی همون تدارکات فنی منطقه یکم بود 15سوله انبار بزرگ که هرکدام کالای مخصوصی رو ارائه میکرد ویک انبار هم مخصوص دریافت ورودیها بود تو هر انبار یک یا دو سرباز به انبار دار کمک میکرد بعضی از سربازا هم تو قسمت اداری کار میکردن نگهبانی نداشتیم اما هنگام شیطنت به صورت تنبیهی باید می رفتیم پاسدار خونه و نگهبان گشت اطراف منطقه می شدیم . یه شب یادم نیست به چه دلیل تنبیه شدم رفتم سر پست دو شنبه شب بود و یکی از شبکه های عربی فیلم هندی پخش می کرد از قضا محل پستم نزدیک ساختمان BRQ بود(خوابگاه درجه دارای مجرد) منم اونجا یه دوست صمیمی دبیرستانی داشتم .رضا کلان تبار.
شیطونه رفت تو جلدم 3ساعت گشت زنی آزارم می داد تفنگ ژ-3 رو کردم زیر شاخه های خشک انباشته شده کنار خیابون و راه افتادم 100 متری که دور شدم یکباره صدای ایست نگهبان برجک گروهان پاسداری میخم کرد حالا هرچی میگم بابا منم نگهبانم گوش نمی داد . ازم رمز شب و پرسید بلد نبودم شک کرد تا میومدم برم طرفش داد می زد ایـــــــــــــست . گلنگدن رو کشید که ترسیدم خلاصه یواش یواش ازش پرسیدم دوره چندی و اهل کجایی وکی اومدی بندرو ... تا پس از حدود نیم ساعت باهام راه اومد و فهمیدم بیچاره روز اولشه از سیرجان اومده و اصطلاحا بوقه. خیلی شانس آوردم تو اون گیر و دار پاس بخش یا گشت ویژه (SP )نیومد برسه بگه آخه اسلحه ات کو به هر حال از خیر فیلم هندی گذشتم وبرگشتم سر پستم و . . .
09139538474
سالن غذاخوری BRQدوستم کلان تباردر کنار دوتا از ناوی ها