ماجرا از این قرار است که بین سالهای هزار و صدو چهل و چهار تا هزارو صد و چهل و پنج قمری
به دستور نادرشاه افشار سنگابی یکپارچه از سنگ مرمر که از جنگ هرات به غنیمت گرفته بود را در کنار جوی آبی که آن زمان از وسط صحن عتیق عبور میکرده نصب می شود تا مردم برای رفع تشنگی از آب درون این سنگ که سه کر گنجایش داشته، استفاده کنند
چند سال بعد، یکی از سرداران فتحعلی شاه که جان وی را از خطری احتمالی نجات می دهد. آن زمان از طرف یکی از دول خارجه، بستهای به عنوان هدیه به دربار می رسد و شاه قصد گشودن آن را می کند اما اسماعیل خان که بسته را مشکوک می بیند درخواست دارد این کار در محوطه? کاخ به وسیله? خدمتگذاران انجام شود تا احتمال سوء قصد از شاه دور بماند. اتفاقاً هنگام بازکردن، بسته منفجر می شود. شاه به رسم پاداش از دور اندیشی وی، هم وزن اسماعیل خان به او طلا اهدا می کند. او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب می کند تا گنبد و پایه های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود. از آن زمان سقا خانه را «سقاخانه اسماعیل طلائی» نام می گذارند. بر فراز سنگاب پوششی هشت ضلعی و سقفی گنبدی شکل بنا و آن را طلا کاری می کند. سقف گنبدی شکل سقاخانه بر روی پایههایی از سنگ مرمر کندهکاری شده و کاشی قرار دارد و سطح آن از بالای کاشی پایهها با خشتهای مطلا و پیرامون آن با اسماء ا… تزیین شده است . این سردار اهل مهدی شهر سنگسر سمنان بوده است.
در گذشته آب سقاخانه اسماعیل طلایی از طریق چشمهای به نام چشمه گیلاس در فاصله 48 کیلومتری مشهد امروز تامین میشد. بسیاری از زائران با آوردن قمقمه های خالی از این آب برای تبرک و تیمن و بردن آن به شهر خود برمی دارند .
بسیارند آنها که با دلی صاف، آبی از سقاخانه حرم امام رضا (ع) به نیت شفای بیمارشان برده اند، بسیارند آنها که برای روشنی قلب و روحشان، جرعه از این آب را نوشیده اند، بسیارند آنها که به جای شمع، نذری کرده اند برای تامین روشنایی اطراف سقاخانه و لیوان هایی که در اختیار زائران قرار می گیرد و بسیارند آنها که هنوز به یاد لب تشنه حسین و مشک پرخون سقای کربلا و گلوی خشک شهید شش ماهه عاشورا، آب را با بغض و اشک می نوشند، در حرم امام رضا (ع) یه یاد جدشان امام حسین -ع- و مگر چنین آبی، جز روشنی است؟