شروع برنامه ساعت 7:00 صبح روز شنبه 26-02-94 از دهج صعود به غار ایوب ساعت 7:30 الی9:30 فرود به کنار سنگ بار انداز وصرف چای آتشی ساعت 11:00ورود به شهر جوزم جهت ناهار ونماز 13:00 الی 14:00 ورود به روستای تاریخی میمند وبازدید 15:30 الی 17:00 بازگشت به شهربابک و بازدید از دشت زیبای ریواس حد فاصل جوزم و شهر بابک 17:30 الی 19:00 و نهایتا برگشت به یزد و پایان برنامه 21:30 همراهان اعضای گروه پونه آقایان علیزاده - جمالزاده - وخدابخشی به همراه خانواده های محترم
دورنمای غاراز کنار سنگ بار انداز و جمع گروه در حال صرف چای
جوغن یا هاون مراد
روستای میمند
جمع گروه در منزل یکی از اهالی روستا
جمع گروه در مسجدسنگی با ستونهای سنگی میمند
دشت ریواس
یک نجار مسن به کارفرمایش گفت: میخواهد بازنشسته شود تا برای خود خانه ای بسازد ودر کنار همسر وخانواده اش دوران پیری را به خوشی سپری کند. کارفرما که دید کارگر خوبی را از دست می دهد ناراحت شد واز وی خواست تا برای آخرین بار برایش خانه ای از چوب بسازد . مرد نجار پذیرفت اما با بی رغبتی شروع به ساخت خانه کرد واز وسائل و چوب نا مرغوب در ساخت آن استفاده نمود . روزها گذشت وسرانجام کار ساخت خانه تمام شد. با خوشحالی نزد کار فرما ی خود آمد و اطلاع داد که کار ساخت خانه تمام شد . در همین هنگام که کلید خانه را به کار فرما داد کارفرما کلید را به وی باز گرداند و گفت : در تمام این سالها میخواستم از زحمات تو تشکر کنم . و اکنون با هدیه دادن این خانه به تو این کار را میکنم . پیرمرد هاج و واج مانده و به عملکرد خود نگاه می کرد و با خود می گفت : اگر میدانستم این خانه برای خودم است آن را زیبا و با وسائل بهتری می ساختم .
مواظب باشید !!!....... آنچه می سازید خانه ی فردای شماست!
آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت و گویی به شرح زیر صورت گرفت:
بچه شتر: «مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا میتونم ازت بپرسم؟»
شتر مادر: «حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟»
بچه شتر: «چرا ما کوهان داریم؟»
شتر مادر: «خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمیشود بتوانیم دوام بیاوریم.»
بچه شتر: «چرا پاهای ما دراز و کف پای ما گرد است؟»
شتر مادر: «پسرم، برای راه رفتن در صحرا داشتن این نوع دست و پا ضروری است.»
بچه شتر: «چرا مژههای بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقتها مژهها جلوی دید من را میگیرد.»
شتر مادر: «پسرم، این مژههای بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشمها ما را در مقابل باد و شنهای بیابان محافظت میکنند.»
بچه شتر: «فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژههایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شنهای بیابان است.»
بچه شتر: «فقط یک سوال دیگر دارم.»
شتر مادر: «بپرس عزیزم.»
بچه شتر: «پس ما در این باغ وحش چه غلطی میکنیم؟»
مهارتها، علوم، تواناییها و تجارب فقط زمانی مثمرثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید. پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟